- صالح محمد صالح (لِ)
محمد صالح، به مناسبت نام خویش صالح تخلص میکرد. وی پسر امیر نورسعید جملهالملک و صاحب اختیار خانه سلطان ابوسعیدمیرزاست که بغایت مردی بدفعل و بدخوی بود، اما محمد صالح جوانی ملایم بود و اطوار او به افعال پدر نمی مانست، و در طبع او بسی دقت و چاشنی هست و در خط نیز خالی از قابلیتی نیست. این مطلع از اوست:
نیم آشفته گر پوشید کاکل ماه تابانش
چه غم از تیرگی ّ شب چو باشد صبح پایانش.
(از مجالس النفائس ص 110).
مترجم همین کتاب افزاید که: حضرت میر در ذکر مشارالیه لطفهانموده اند. اگرچه در اوائل نیک بوده اما اواخر روش پدر پیش گرفت، بدفعلی از مردم خوش طبع نکو نیست. از اوست این مطلع:
چند روزی که غمت مونس جان بود مرا
خاطر جمع و دل شاد همان بود مرا.
و رجوع به آتشکدۀ آذر ص 16 شود
نیم آشفته گر پوشید کاکل ماه تابانش
چه غم از تیرگی ّ شب چو باشد صبح پایانش.
(از مجالس النفائس ص 110).
مترجم همین کتاب افزاید که: حضرت میر در ذکر مشارالیه لطفهانموده اند. اگرچه در اوائل نیک بوده اما اواخر روش پدر پیش گرفت، بدفعلی از مردم خوش طبع نکو نیست. از اوست این مطلع:
چند روزی که غمت مونس جان بود مرا
خاطر جمع و دل شاد همان بود مرا.
و رجوع به آتشکدۀ آذر ص 16 شود
